- خال کوبی
- خال کوبی، خال یا نقش و نگاری که با یک مادۀ رنگی و سوزن در پوست بدن ایجاد می کنند، کبودی، وشم
معنی خال کوبی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ایجاد خال بر نقطه ای از بدن خال کوبیدن
فند کوبی عمل خال کوبیدن
کسی که شغلش کوبیدن خال بر روی پوست بدن دیگری است
عمل نقش زنی به وسیله سوزن بر پوست بدن
خال کوبی، خال یا نقش و نگاری که با یک مادۀ رنگی و سوزن در پوست بدن ایجاد می کنند، کبودی، وشم
پاکوبان، رقص کنان، در حال پاکوفتن، پای کوبان
عمل و شغل طلا کوب
چوبکوبی
عمل نخاله کوب
عمل کوفتن پای بر چیزی، رقص
لگد کردن گل ها، سیر و گشت در اول بهار در میان گلزار، گلگشت
لگد مالی گلها، سیر در میان گلزار در اول بهار: خدایگان جمال و خلاصه خوبی بباغ عقل درآمد برسم گل کوبی. (مولوی)
سیر و گشت در اول بهار در گلزار
آنکه شغلش ایجاد خال در پوست بدن است
خال یا نقش و نگاری که با یک مادۀ رنگی و سوزن در پوست بدن ایجاد می کنند، خالکوبی کردن، خال زدن، کبودی زدن، وشم زدن